معمولاً دست رو کسی بلند نمیکنم یا اگه کسی رو بزنم روی شوخیه! :D البته موارد دیگه هم داره که مربوط به سامانه دفاع مشتی بنده میشه ولی توی دوران راهنمایی یه رفیق داشتم بغل دستم میشست آقا اینو من خیلی زدم یعنی خیلی گوشش رو کشیدم، یه وختایی دل خودم میسوخت از بس بد میکشیدم البته موقعی بود که درس رو نمیفهمید یا حرف بیجائی میزد یادمه یه بار بهش گفتم مجتبی خره یه گوشات از اون یکی بزرگتر شده و قاه قاه خندیدم توی تموم این مدت این بنده خدا سرزون به من بد خلقی نکرد من رفتم دبیرستان و اون رفوزه شد، دورشدیم از هم گه گداری هم که توی خیابان همدیگه رو میدیدم فقط خوش خلقی بود و یه ذوق
بعدها خبر مرگش رو شنیدم یادمه اعلامیهش رو که میدیم با ذوق میگفتم این رفیق منهها احتمالاً خیلیها هم درباره من قضاوت کردند که مهم نیس به خودم میگم مجتبی حقش مرگ نبود ولی بعد میگم شاید حق دنیا داشتن مجتبی نبود یادمه برای مرگش اشکی نریختم یا غم سنگینی نداشتم ولی همیشه به یادشم، نمیدونم شاید این ناشی از نوع دیدگاه من به مرگه که مرگ به موقع و به جا رو یه نعمت میدونم و باید شکر گذارش بود حتی (هوالحکیم) ضمناً مجتبی رفیقمه ها منتظر اعلامیههامون هستم
پست منتشر شده در فیسبوک