ترک موتور بودیم و زیر لب زمزمه میکردیم «بیوفا دنیا» که نگاهمون به ایستگاه اتوبوس افتاد. سربازکی رو دیدیم که انبه به دست کنار دلبرکش نشسته.
سرباز دلباخته، انبه رو پوست کند و و گل میوه رو داد به معشوقه و خودش پوستههای انبه رو به دندون گرفت.
عاشق و معشوق خر کیف از زندگی و ذوقزده.
این که چطوری این همه ماجرا رو سوار موتور دیدیم مهم نیست، مهم اینه که این فیلم عاشقانه از جلو چشممون کنار نمیره.
گویی تمام بخشندگی عاشقان، مادران و کریمان تاریخ جلوی چشممونه.